02 خرداد 1402 - 09:05

جنگ شناختی؛ پاشنه آشیل امنیت

جمهوری اسلامی باید بداند که پاشنه آشیلش، مسئله جنگ شناختی و ابعاد ششم جنگ است.
کد خبر : 14232

پایگاه رهنما:

امنیت هم یک مفهوم عینی و هم یک مفهوم ادراکی یا perceptual است. یعنی ممکن است از بیرون یک تهدید عینی هم وجود داشته باشد، اما چون شما احساس قدرت می‌کنید و می‌دانید که می‌توانید آن را مدیریت کنید، احساس ناامنی ندارید. فرض کنید که در مورد کشور امارات متحده عربی، هیچ‌وقت احساس ناامنی نمی‌کنیم، ممکن است این کشور حتی ما را تهدید و برایمان پیام‌های تهدیدآمیز نیز بفرستد، اما چون همیشه معتقدیم که قدرتمان بسیار بیشتر از امارات است، هیچ‌گونه احساس ناامنی از جانب امارات نمی‌کنیم. این قضیه اما نسبت به رژیم صهیونیستی به این خاطر که شما در مقابل تهدیدهای آن دولت، احساس مصونیت صددرصدی نمی‌کنید، متفاوت است. فهم ادراکی بودن مقوله امنیت در ادامه این بحث و تحلیل حوادث اخیر خیلی به ما کمک خواهد کرد. در رویکرد سلبی و نگاه سنتی، همیشه ما امنیت را مساوی با فقدان تهدید، خصوصاً از بیرون مرزها می‌دانستیم و طبیعی است که هر چقدر ضعف و آسیب پذیری کشور شما از داخل کمتر باشد، کمتر دچار خطرهای تهدیدآمیز بیرونی خواهید بود. این یک رویکرد سلبی نسبت به امنیت بود، ولی در سال‌های اخیر یک رویکرد ایجابی نیز نسبت به امنیت در مطالعات امنیت‌پژوهی ایجاد شده است. در رویکرد ایجابی گفته می‌شود که ما امنیت را صرفاً به صورت سلبی و انفعالی تعریف نمی‌کنیم که بگوییم امنیت مساوی با نبود تهدید و ناامنی است، بلکه می‌گوییم که امنیت در رویکرد ایجابی، وضعیتی است که بین خواسته‌های کنشگران و داشته‌های آن‌ها، یک رابطه مناسبی وجود داشته باشد که تولید رضایت کند. اگر رابطه بین امر موجود و امر مطلوب یا بین خواسته‌ها و داشته‌ها، یک رابطه نامتناسبی باشد و فرد احساس کند که اصلاً به آن چیزهایی که می‌خواهد نمی‌رسد و فاصله بسیار فاحشی وجود دارد، احساس نارضایتی می‌کند و حتی ممکن است دست به کارهای بسیار رادیکال بزند.

  • امنیت ایجابی، پاشنه آشیل جمهوری اسلامی

امنیت پژوهان می‌گویند که امنیت ایجابی، وجود یک رابطه مناسب بین داشته‌ها و خواسته‌ها و بین امر مطلوب و موجود است که اگر این اتفاق در جامعه بیافتد، می‌گوییم که امنیت ایجابی داریم. به عبارتی جامعه و دولت تلاش می‌کنند که وضعیتی را ایجاد کنند تا فاصله بین امر مطلوب و موجود، فاصله معنادار و معقولی باشد تا مردم احساس امنیت کنند. یکی از مهم‌ترین دلایلی که می‌توانیم برای حوادث اخیر و اغتشاشاتی که رخ داده، از منظر تئوری «پرخاشگری ناشی از محرومیت» ذکر کنیم، همین است که امنیت ایجابی مردم ایران طی سال‌های اخیر دستخوش تهدیدات جدی شده است. یعنی هر چند که جمهوری اسلامی ایران از لحاظ امنیت سلبی در وضعیت مطلوبی است و خیلی نگرانی در خصوص بیرون مرزها ندارد؛ منتهی پاشنه آشیل جمهوری اسلامی ایران طی سال‌های اخیر، مسئله امنیت ایجابی بوده است.

  • به‌کارگیری بُعد ششم جنگ علیه ایران

ما در حوادث اخیر با یک جنگ شناختی تمام عیار مواجه شدیم که در مدیریت ادراک مردم به شدت تأثیرگذار بود. جنگ شناختی یا cognitive warfare یکی از ابعاد جدید جنگ است که در سند امنیتی ناتو آن را به عنوان بعد ششم جنگ در نظر گرفته‌اند.

اگر بخواهیم جنگ شناختی را تعریف کنیم، جنگی است که شناخت و ادراک انسان را نسبت به وقایع پیرامون مورد هدف قرار می‌دهد و ادراک انسان را مختل می‌کند. به نوعی در راستای مدیریت ادراک عمل می‌کند. بنابراین میدان نبرد در این جنگ اصطلاحاً ذهن انسان است و هدف این است که باورهای شما و بعد کنش شما مطابق با اهداف مهاجم تغییر کند.

خود غربی‌ها می‌گویند که جنگ شناختی می‌تواند تمامیت جامعه را متفرق کند تا دیگر اراده مشترکی برای مقاومت در برابر نیات مهاجم وجود نداشته باشد. چیزی که این را ممکن کرده است، توانمندی‌های سایبری، توامندی‌های اطلاعاتی، هوش مصنوعی و استفاده از اینترنت و فضای سایبر است که می‌تواند منجر به تردید در ادراک فرد شود و او را دچار روایت‌های معارض و رقیب کند. آنچه که به شدت در این یکی دو ماه اخیر با آن مواجه شدیم، روایت‌های معارض بود.

  • جنگ شناختی فرصت تفکر را می‌گیرد

وقتی که شما مجبور به تفکر سریع می‌شوید، یعنی دیگر فرصت تفکر عمیق ندارید و به سرعت می‌خواهید که واکنش نشان دهید. در تفکر سریع، ضریب خطای شما بالاتر می‌رود. در فیلم‌های منتشر می‌بینید که افراد دستگیر شده می‌گفتند ما جوگیر شدیم. اینقدر در فضای مجازی اخبار بد و نفرت انگیز شنیدیم که نتوانستیم تحلیل کنیم. این آقای مجیدرضا رهنورد که دو نفر را در مشهد به شهادت رساند، می‌گوید که اینقدر من این حرف‌ها را شنیدم و به لحاظ ذهنی به هم ریخته بودم، چاقو را برداشتم و دیگر نفهمیدم چه کردم. یعنی کاملاً دارد thinking fast می‌کند و نمی‌فهمد که دارد چکار می‌کند. حالا این به این معنی نیست که حالت جنون به آن دست داده بشود، پس حرجی به او نباشد، ولی واقعاً از لحاظ ادراکی دچار هجمه شده است.

این چیزی است که اصطلاحاً در جریان‌های پست مدرن به آن وضعیت هایپررئالیتی و ابرواقعیت می‌گویند. نظریه پردازان پست مدرن مانند ژان بودریار، ژان فرانسوا لیوتار، به این وضعیت ابرواقعیت می‌گویند. وضعیتی که تصویر واقعیت به جای خود واقعیت می‌نشیند و حتی از خود واقعیت، واقعی‌تر به نظر می‌رسد. یعنی اتفاقاتی در کف میدان نیافتده است، ولی مردم آن را باور می‌کنند، چرا که در بستر سایبر این تصاویر به عنوان واقعیت در ادارک مردم نشسته است و این واقعی‌تر از خود واقعیت به نظر می‌رسد و به همین دلیل به آن رژیم تصورات می‌گویند. یعنی به گونه‌ای شده است که این تصورات شما در نتیجه بمباران هدفمند رسانه در وضعیت جنگ شناختی، جایگزین واقعیت شده است و اینجا روایت‌ها و پیام‌هایی را رسانه مطرح می‌کند که جایگزین واقعیت می‌شود و حتی واقعی‌تر از واقعیت به نظر می‌رسد. حالا هر چقدر سیستم بگوید که من این را نکشتم، این‌طوری نبوده است، باورپذیری‌شان به شدت نسبت به آنچه که حاکمیت می‌گویید کاهش پیدا کرده است، ولی نسبت به پیام‌هایی که از مراجع مورد اعتمادشان، دریافت می‌کنند، بالا رفته است. این انگاره «کار خودشونه» محصول همین جنگ ادراکی است و از همین زاویه به شدت قابل مطالعه است.

  • جنگ شناختی، تهدید جدی امنیتی

ما اگر بخواهیم این سه مفهومی که در بحثم استفاده کردم را به هم ربط بدهیم، وضعیت جامعه ما، وضعیت ناامنی ایجابی بود، یعنی در جامعه ما فاصله میان امر مطلوب و امر موجود در ادراک بسیاری از مردم، فاصله بسیار فاحش و قابل تأملی شد و سیستم هم نتوانست مدیریت کند به خاطر اینکه ما به شدت با یک جنگ ادراکی و جنگ شناختی تمام عیاری مواجه بودیم که انصافاً نمونه‌اش را در سال‌های اخیر جهان نداریم. پاشنه آشیل هم همین است که شما نتوانید جامعه را اقناع کنید. بالا بردن آگاهی جامعه و آن چیزی که تحت عنوان media literacy یا سوادرسانه‌ای می‌شناسند، کار آسانی نیست، آن هم زمانی که ما سال‌های سال در زمینه سواد رسانه‌ای غفلت کرده‌ایم، و جامعه به شدت از این جهات دچار آسیب‌های عجیب و غریب شده است. جمهوری اسلامی باید بداند که پاشنه آشیلش، مسئله جنگ شناختی و ابعاد ششم جنگ است.

ارسال نظرات